حماسه کارمزدهای گس اتریوم برای مدتهای طولانی یک مشکل آشکار در فضای رمزارزها بوده است؛ یک مانع دائمی برای کاربران، توسعهدهندگان و سرمایهگذاران به طور یکسان. برای سالها، هزینههای سرسامآور تراکنشهای این شبکه، آن را از یک پلتفرم رؤیایی برای امور مالی غیرمتمرکز و توکنهای غیرمثلی (NFT) به یک زمین بازی گرانقیمت تبدیل کرده بود که عمدتاً در انحصار ثروتمندان و نهادهای بزرگ قرار داشت. روایت رایج در میان علاقهمندان، حکایت از ناامیدی داشت: یک فناوری پیشگام که به دلیل محبوبیت بیش از حد خود فلج شده است. اما همانطور که سال ۲۰۲۵ را پشت سر میگذاریم، این چشمانداز به طور بنیادی تغییر کرده است. سؤال دیگر این نیست که *آیا* اتریوم مشکل مقیاسپذیری دارد، بلکه این است که *تا چه حد* با موفقیت به آن پرداخته است؛ با تغییر از یک بزرگراه پر ازدحام به یک کلانشهر مالی چند لایه و گسترده.
مکانیک گس: چرا هزینهها به اوج رسیدند
برای درک واقعی این تحول، ابتدا باید مکانیسم زیربنایی را شناخت. گس در اتریوم صرفاً یک هزینه خدماتی نیست؛ بلکه واحدی پویا از کار محاسباتی است. هر اقدامی در بلاکچین از یک انتقال ساده اتر گرفته تا اجرای یک تابع پیچیده در قرارداد هوشمند به مقدار مشخصی گس نیاز دارد. این گس سپس با ارز بومی شبکه، اتر (ETH)، پرداخت میشود؛ با قیمتی که توسط بازار تعیین شده و بر حسب Gwei (یک واحد کوچک از اتر) اندازهگیری میشود.
مشکل اصلی ناشی از طراحی اولیه اتریوم بود که اندازه بلوک و در نتیجه، تعداد تراکنشهایی که میتوانست در هر ثانیه پردازش کند را محدود میکرد. هنگامی که شبکه با افزایش ناگهانی تقاضا مواجه میشد، مانند عرضه بزرگ توکنهای NFT یا عجله برای فارمینگ بازده در امور مالی غیرمتمرکز در سال ۲۰۲۱، یک رقابت مزایدهای بیرحمانه درمیگرفت. کاربرانی که برای تأیید سریع تراکنشهای خود ناامید بودند، قیمتهای Gwei بسیار بالاتری پیشنهاد میدادند و عملاً کاربران کوچکتر را از بازار خارج میکردند. این یک سیستم حراج آشفته با قیمت اولیه بود که منجر به کارمزدهای نجومی میشد اغلب بیشتر از ارزش خود تراکنش. این هزینه بالای ورود، یک مانع جدی برای پذیرش ایجاد کرد و کاربران خرد را به سمت بلاکچینهای لایه اول ارزانتر، هرچند اغلب با تمرکززدایی کمتر، سوق داد.
نقطه عطف: مرج و ارتقاءهای پروتکل
پاسخ اتریوم به این تهدید وجودی، مجموعهای بیوقفه از ارتقاءهای پروتکلی هماهنگ و یک تغییر استراتژیک به سمت نقشه راه مقیاسپذیری ماژولار بوده است. مرج در سال ۲۰۲۲، که شبکه را از مکانیزم اجماع «اثبات کار» (PoW) پرمصرف به سیستم «اثبات سهام» (PoS) کارآمدتر از نظر انرژی منتقل کرد، یک گام اساسی بود. در حالی که خود مرج مستقیماً کارمزدهای گس را کاهش نداد، اما با قویتر و قابل پیشبینیتر کردن شبکه، زمینه را برای راهحلهای مقیاسپذیری حیاتی فراهم کرد.
اجرای پیشین EIP-1559 یک تغییر مهم در نحوه مدیریت گس ایجاد کرد و از رقابت مزایدهای آشفته فاصله گرفت. EIP-1559 یک کارمزد پایه قابل پیشبینی ایجاد کرد که به طور خودکار بر اساس شلوغی شبکه تنظیم میشود و این کارمزد متعاقباً سوزانده میشود و یک عنصر کاهش تورم را به عرضه ETH اضافه میکند. این مکانیسم پیشبینیپذیری کارمزد را برای کاربران بسیار افزایش داد و از خارج شدن کنترل کارمزدها جلوگیری کرد، اگرچه توان عملیاتی تراکنشها را به طور بنیادی افزایش نداد.
راهحل ۲۰۲۵: ظهور لایه ۲ها و Proto-Danksharding (EIP-4844)
راهحل واقعی و سیستمی برای چالش مقیاسپذیری اتریوم در سال ۲۰۲۵، در پذیرش رویکرد ماژولار آن، با محوریت راهحلهای مقیاسپذیری لایه ۲ (L2) نهفته است. شبکههایی مانند آربیتروم، آپتیمیزم، zkSync و استارکنت به اکوسیستمهای کاملی تبدیل شدهاند که اکثریت قریب به اتفاق تراکنشهای کاربران را خارج از زنجیره اصلی اتریوم (لایه ۱) پردازش میکنند و سپس دادهها را به صورت دستهای با کارایی بالا در زنجیره اصلی «بستهبندی» میکنند. این فناوریهای رولآپ (Rollup) خوشبینانه و دانش صفر (Zero-Knowledge) به عنصری دگرگونکننده تبدیل شدهاند. یک سواپ ساده توکن در یک L2 اکنون معمولاً کمتر از یک دلار، و گاهی تنها چند سنت هزینه دارد، که فعالیتهای DeFi و NFT را دوباره برای مخاطبان جهانی در دسترس قرار میدهد. این امر منجر به سلطه لایه ۲ها در تعداد تراکنشها شده است، که اغلب از زنجیره اصلی به میزان پنج یا ده برابر فراتر میروند.
نکته حیاتی این است که سال ۲۰۲۵ شاهد اجرای EIP-4844 (Proto-Danksharding) بود که به طور خاص اتریوم را برای این رولآپهای لایه ۲ بهینهسازی میکند. این ارتقاء نوع جدیدی از تراکنش به نام «Blob» (یا «بسته داده») را معرفی کرد که به طور موقت در شبکه ذخیره میشود. این بلابها فضای دادهای بسیار کارآمد و جداگانهای را برای رولآپهای L2 فراهم میکنند تا دادههای تراکنش بستهبندی شده خود را در آن قرار دهند، که به طور قابل توجهی هزینه دسترسی به دادهها را کاهش میدهد؛ این هزینه گرانترین جزء اجرای یک L2 است. نتیجه، کاهش ساختاری و چشمگیر در کارمزدهای تراکنش L2 بوده است، به طوری که تجربه کاربری تقریباً بدون نقص و قابل مقایسه با استفاده از برنامههای سنتی وب ۲ از نظر سرعت و هزینه شده است.
تأثیر بر اکوسیستم: دسترسی و نوآوری
موفقیت لایه ۲ها، با کاتالیزوری EIP-4844، به طور بنیادی کاربرد اتریوم را متحول کرده است. کارمزدهای بالای گس قبلاً نوآوری را خفه میکرد و تراکنشهای خرد، پرداختهای کوچک و برنامههای غیرمتمرکز تجربی را از نظر اقتصادی غیرقابل توجیه میساخت. محیط کمهزینه اکوسیستم L2 این اصطکاک را از بین برده و رنسانسی در توسعه برنامهها ایجاد کرده است. بخشهای جدیدی مانند بازیهای مبتنی بر بلاکچین، پلتفرمهای پیچیده رسانههای اجتماعی غیرمتمرکز و برنامههای معاملاتی با فرکانس بالا، که اجرای سودآور آنها در لایه ۱ غیرممکن بود، اکنون در لایه ۲ رونق گرفتهاند.
این افزایش دسترسی، تغییرات جمعیتی قابل توجهی را نیز به همراه داشته است. این پلتفرم دیگر منحصر به نهنگهای رمزارزی نیست. کاربران در اقتصادهای نوظهور اکنون میتوانند از پروتکلهای DeFi مبتنی بر اتریوم برای پسانداز، وامدهی و وامگیری استفاده کنند، بدون اینکه سود احتمالی آنها توسط کارمزدهای گزاف گس از بین برود. این تغییر کاملاً با چشمانداز اصلی اتریوم برای تبدیل شدن به یک رایانه جهانی غیرمتمرکز، که برای همه، در همه جا قابل دسترسی است، همسو است.
چشمانداز آینده: Full Danksharding و ماژولار بودن مستمر
با نگاهی فراتر از سال ۲۰۲۵، نقشه راه به سمت Full Danksharding اشاره دارد. در حالی که Proto-Danksharding فضای داده اختصاصی موقت (Blobs) را ارائه میدهد، هدف Full Danksharding دستیابی به مقیاسپذیری عظیم با افزایش بیشتر ظرفیت برای این بستههای داده است، که امکان توان عملیاتی بالاتر و هزینههای کمتر را در لایههای ۲ فراهم میکند. این دیدگاه بر آن است که زنجیره اصلی اتریوم به یک لایه تسویه حساب و دسترسی به دادهها بسیار امن و غیرمتمرکز تبدیل شود، در حالی که لایههای ۲ مسئولیت اجرا و حجم بالای تراکنشها را بر عهده بگیرند.
با این حال، این سفر بدون نکات احتیاطی نیست. کارمزدهای گس در لایه ۱ اصلی اتریوم همچنان نوسان دارند. در حالی که تراکنشهای L2 ارزان هستند، فعالیتهایی که *باید* در L1 انجام شوند مانند انتقال حجم زیادی از نقدینگی یا تسویه اختلافات بین رولآپهای L2 همچنان میتوانند در اوج تقاضا هزینههای بالایی داشته باشند. علاوه بر این، افزایش پیچیدگی یک سیستم ماژولار، چالشهای جدیدی را از نظر تجربه کاربری و تکهتکه شدن (Fragmentation) ایجاد میکند. کاربران جدید اکنون باید تصمیم بگیرند که از کدام L2 استفاده کنند، چگونه داراییها را بین آنها پل بزنند و ساختارهای کارمزد مختلف را مدیریت کنند. این پیچیدگی، اگرچه برای مقیاسپذیری ضروری است، اما یک مانع برای پذیرش انبوه واقعی است.
در نتیجه، دوران کارمزدهای فلجکننده گس اتریوم، تا حد زیادی به پایان رسیده است. مشکل با یک راهحل جادویی در زنجیره اصلی «رفع» نشده است، بلکه با یک استراتژی مقیاسپذیری دو وجهی و پیچیده حل شده است: مجموعهای از ارتقاءهای پروتکلی بنیادی در لایه ۱ (مرج، EIP-1559، EIP-4844) همراه با سلطه رولآپهای لایه ۲ بسیار کارآمد. اتریوم با موفقیت سازگار شده است، وجهه خود را به عنوان یک شبکه انحصاری با هزینه بالا کنار گذاشته و خود را به عنوان ستون فقرات امن و غیرمتمرکز برای یک اقتصاد دیجیتال چند لایه که اکنون قابل دسترسی است، تثبیت کرده است.